قصه کودکانه خرگوش و لاک پشت

قصه داستان کودکانه برای کوچولو پیش دبستانی زیبا خواندنی آموزنده

روزی روزگاری در جنگلی زیبا، خرگوش مغروری زندگی می کرد که مشهور به سریع دویدن بود.
همین، باعث شده بود که خرگوش به خودش مغرور شود و دائم لاک پشت را به خاطر کند راه رفتنش مسخره کند.
یک روز لاک پشت که از حرفها و حرکات خرگوش عصبانی بود به او گفت: « خرگوش جان! همه می دانند که تو سریع هستی ولی چه فکر کرده ای؟ تو با تمام قدرتت باز هم قابل شکست هستی ! »
خرگوش به حالت تمسخر شروع به آه و ناله کرد و گفت: « وای شکست؟ مسابقه با کی؟ مطمئناً با تو نباید باشد؟ هیچ کس در دنیا وجود ندارد که بتواند با من مقابله کند، خودت که می دانی من سریع ترین هستم. »
لاک پشت از لافهای بیهوده خرگوش عصبانی بود، به همین خاطر با او قرار مسابقه ای را گذاشت.
در روز مسابقه هر دو،‌ در خط شروع قرار گذاشتند.