قصه کودکانه میمون پر حرف

داستان - داستان کودکانه - قصه - قصه داستان برای کودک 4 ساله - قصه های کودکانه زیبا و خواندنی - قصه های کودکانه زیبا و خواندنی و آموزنده - قصه کودکانه - قصه شب - داستان کوتاه کودکانه - قصه داستان میمون پر حرف

#رازداری

یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربان هیچ کس نبود.

در جنگلی بزرگ و زیبا حیوانات زیادی زندگی می کردند. همه ی حیوانات جنگل با هم مهربان بودند، ولی سه تای آن ها پنگوئن و آهو و میمون سال های زیادی بود که با هم دوست بودند.
🐧🐒
یک روز پنگوئن و آهو یه عالمه میوه پیدا کردند و تصمیم گرفتند آن را قایم کنند و به کسی نگویند. در راه آن ها میمون را می بینند، میمون که خوشحالی آن ها را دید از آن ها دلیلش را پرسید. آن ها به او گفتند که نمی توانند بگویند و این که این یک راز است. اما میمون از آن ها خواست که به او اعتماد کنند. آن ها هم در مورد میوه همه چیز را گفتند.
🍏🍎🍊🍋🍌🍇🍒🥕🥝
وقتی آهو و پنگوئن و میمون به روستا رسیدند، میمون قولش را فراموش کرد و راز را به همه گفت. وقتی پنگوئن و آهو به جایی که میوه ها را پنهان کرده بودند رفتند، دیدند که همه ی حیوانات جنگل به آن جا آمده اند و تمام میوه ها را خورده اند.😕😠
🧀🍞🍪🥜🌰
همان روز پنگوئن و آهو یک عالمه غذا پیدا کردند و دوباره همانند دفعه ی قبل میمون را دیدند. آن ها از دست او عصبانی بودند، چون به قولش عمل نکرده بود، به همین خاطر تصمیم گرفتند درس خوبی به میمون بدهند.
🐟🐠🐟🐠🐡
روز بعد آن ها به میمون گفتند که دریاچه ای پیدا کردند که پر از ماهی است و گرفتن ماهی از این دریاچه اصلاً زحمتی ندارد. میمون دوباره به همه ی حیوانات جنگل خبر داد.

روز بعد میمون دوباره پیش پنگوئن و آهو آمد اما این بار تمام بدنش پر از زخم بود. میمون بیچاره بعد از این که در مورد دریاچه ی پر از ماهی به حیوانات گفته بود، همه ی حیوانات، حتی خرس قطبی هم به آن جا رفتند، اما چیزی پیدا نکردند.

آن ها فکر کردند که میمون به آن ها دروغ گفته است، به همین خاطر میمون را دنبال کردند و او را تا می توانستند زدند.

از آن به بعد میمون فهمید که عمل کردن به قول بسیار مهم است و اگر می خواست دوستانش به او اعتماد کنند باید به قولی که به آن ها می داد وفادار می ماند.
🐒
پنگوئن و آهو بار دیگر میمون را امتحان کردند، اما این بار دیگر میمون پرحرفی نکرد و به قولش عمل کرد و پنگوئن و آهو دوباره به دوست شان میمون اعتماد کردند و رازهایشان را با او در میان می گذاشتند☺️
ترجمه: نعیمه درویشی

____________________________________

دانلود کتاب 20 داستان شیرین و جداب