داستان کودکانه آرزوی گربه پشمالو
💭🐱
موضوع: خودباوری و پذیرش تفاوت ها
🐱🐱🐱🐱🐱🐱🐱🐱🐱🐱
در یک باغ زیبا و بزرگ ، گربه پشمالویی زندگی می کرد .او تنها بود و همیشه با حسرت به گنجشکها که روی درخت با هم بازی می کردند نگاه می کرد .😿
به همین خاطر یکبار سعی کرد به پرندگان نزدیک شود و با آنها بازی کند ولی پرنده ها پرواز کردند و رفتند .
🕊🕊🕊
پیش خودش گفت : کاش من هم بال داشتم و می توانستم پرواز کنم و در آسمان با آنها بازی کنم .
دیگر از آن روز به بعد ، تنها آرزوی گربه پشمالو پرواز کردن بود .💭🐱
آرزوی گربه پشمالو را فرشته ای کوچک شنید . شب به کنار گربه آمد و با عصای جادویی خود به شانه های گربه زد.👰
صبح که گربه کوچولو از خواب بیدار شد احساس کرد چیزی روی شانه هایش سنگینی می کند .وقتی دو بال قشنگ در دو طرف بدنش دید خیلی تعجب کرد ولی خوشحال شد.🙀
گربه پشمالو خواست پرواز کند ولی بلد نبود .
از آن روز به بعد او هر روز تمرین می کرد تا پرواز کردن را یاد بگیرد.
روزی که حسابی پرواز کردن را یاد گرفته بود، در آسمان چرخب زد و روی درختی کنار پرنده ها نشست.🌳
وقتی پرنده ها متوجه این تازه وارد شدند ، از وحشت جیغ کشیدند و بر سر گربه ریختند و تا آنجا که می توانستند به او نوک زدند . 🕊🕊🕊
گربه که جا خورده بود و فکر چنین روزی را نمی کرد از بالای درخت محکم به زمین خورد و یکی از بالهایش شکست.
شب شده بود ولی گربه پشمالو از درد خوابش نمی برد و مرتب ناله می کرد. 😿
فرشته کوچولو صدایش را شنید و خودش را به گربه رساند.
فرشته به او گفت : آخه عزیز دلم هر کسی باید همانطور که خلق شده ، زندگی کند . معلوم است که این پرنده ها از دیدن تو وحشت می کنند و به تو آزار می رسانند . تو باید بگردی و دوستانی روی زمین برای خودت پیدا کنی.👰
بعد با عصای خود به بال گربه پشمالو زد و رفت.
صبح که گربه پشمالو از خواب بیدار شد دیگر از بالها خبری نبود . اما ناراحت نشد. 😺
یاد حرف فرشته کوچک افتاد . به راه افتاد تا دوستی مناسب برای خود پیدا کند.
به انتهای باغ رسید . خانه قشنگی در آن گوشه باغ قرار داشت . خودش را به خانه رساند و کنار پنجره نشست .🏡
در اتاق دختر کوچکی بود که وقتی صدای میو میوی گربه را شنید ، با خوشحالی کنار پنجره آمد . 👧🏻
دختر کوچولو گربه را بغل کرد و گفت : گربه پشمالو دلت می خواد پیش من بمانی . من هم مثل تو تنها هستم و هم بازی ندارم . اگر پیشم بمانی هر روز شیر خوشمزه بهت می دم . 👧🏻🍶
گربه پشمالو وقتی دید دوستی مهربان پیدا کرده، خوشحال شد، میو میوی کرد و خودش را به دخترک چسباند.😻
🐱🐱🐱🐱🐱🐱🐱🐱🐱🐱