شعر کودکانه یک روز یه آقا خرگوشه رسید به یه بچه موشه
یک روز یه آقا خرگوشه🐰
یک روز یه آقا خرگوشه🐰
رسید به یه بچه موشه🐹
موشه دوید تو سوراخ 🐀
خرگوشه گفت : آخ😱
وایسا، وایسا، کارت دارم🤗
من خرگوش بی آزارم🐰
بیا از سوراخت بیرون
نمی خوای مهمون🤔
یواش موشه اومد بیرون 🐹
یه نگاهی کرد به خرگوش🐰
دید که گوشاش درازه👂🏻
دهنش بازه👄
شاید می خواد بخوردم 😋
یا با خودش ببردم
پس می رم پیش مامانم👸🏼
آنجا می مانم
مادر موشه عاقل بود👸🏼
زنی با هوش و کامل بود
یه نگاهی کرد به خرگوش🐇
گفت ای بچه جون!
نترس مامان این مهمونه
خیلی خوب و مهربونه💞
پس برو پیشش سلام کن 🐭🐰
بیارش خونه🏡
***