شعر کودکانه دویدم و دویدم سر کوهی رسیدم
دویدم و دویدم
سر کوهی رسیدم
دو تا خاتون و دیدم
یکیش به من آب داد
یکیش به من نون داد
نون و خودم خوردم
آب دادم به زمین
زمین به من علف داد
علف دادم به بزی
بزی به من شیر داد
شیر دادم به نانوا
نانوا به من آتیش داد
آتیش دادم به زرگر
زرگر به من قیچی داد
قیچی دادم به خیاط
خیاط به من قبا داد
قبا دادم به اوستا
اوستا به من کتاب داد
کتاب دادم به بابا
بابا به من خرما داد
یکیش خوردم تلخ بود
یکیش خوردم شیرین بود
رفتم بالا دوغ بود
آمدم پایین ماست بود
قصه ی ما راست بود
***
شعر کودکانه
ﺁﯼ ﺩﻭﻧﻪ ﺩﻭﻧﻪ ﺩﻭﻧﻪ
ﺳﻼﻡ ﺳﻼﻡ ﮔﻠﻬﺎﯼ ﺧﻮﺏ ﺧﻮﻧﻪ😊
ﺁﯼ ﺭﺷﺘﻪ ﺭﺷﺘﻪ ﺭﺷﺘﻪ
ﺳﻼﻡ ﺳﻼﻡ ﺳﻼﻡ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻓﺮﺷﺘﻪ😇
ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﺭﻭ ﺑﺮﮒ ﮔﻞ
ﻫﺰﺍﺭ ﻭ ﺳﯿﺼﺪﺗﺎ ﺳﻼﻡ ﻧﻮﺷﺘﻪ🤗
ﺁﯼ ﺭﯾﺰﻩ ﺭﯾﺰﻩ ﺭﯾﺰﻩ
ﺳﻼﻡ ﺑﻪ ﻫﺮﭼﯽ ﺧﻮﺑﻪ ﻭ ﻋﺰﯾﺰﻩ😝
ﺍﺯ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﺵ ﻫﻤﯿﺸﻪ
ﻧﻘﻞ ﻭ ﻧﺒﺎﺕ ﺷﮑﺮﯼ ﻣﯽ ﺭﯾﺰﻩ😋
ﺁﯼ ﺩﻭﻧﻪ ﺩﻭﻧﻪ ﺩﻭﻧﻪ
ﺁﯼ ﺭﯾﺰﻩ ﺭﯾﺰﻩ ﺭﯾﺰﻩ
ﺁﯼ ﺭﺷﺘﻪ ﺭﺷﺘﻪ ﺭﺷﺘﻪ😉
ﺳﻼﻡ ﺳﻼﻡ ﺳﻼﻡ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻓﺮﺷﺘﻪ
***
شعر کودکانه
دستا بالا با خنده
انگشتا باز و بسته
نگاه کنین ببینین
کی خوشحاله کی خسته
دستا پایین پاها باز
برو جلو با آواز
بپر عقب چپ و راست
جفت پاهاتو ببند باز
بشین و پاشو با یک پا
زودی بیا پیش ما
جست بزنیم بخندیم
همیشه ورزش کنیم
دست بزنیم بخندیم
آی خنده خنده خنده
هرکسی که می خنده
همیشه می شه برنده
***
دامن من چین چینیه
آبیه آسمونیه
دامن من چین چینیه
آبیه آسمونیه
ستاره های ریز داره
فقط برای مهمونیه
وقتی با اون چرخ میزنم
تموم چیناش وا میشه
تو آسمون دامنم
ستاره هاش پیدا میشه
***
شعر کودکانه آموزش اشکال هندسی
آی بچه های مهربان
سلام به روی ماهتان
منی که رنگا رنگم
این همه هم قشنگم
آدمکم آدمک
عروسکم عروسک
بچه ها کار دستی ام
شگفتی هستی ام
معلم هندسه
آورد من و مدرسه
نگاه کنید با دقت
با مهر وبا محبت
ترکیب نازی دارم
شکل ریاضی دارم
خوب و قشنگ وشکیل
مربع و مستطیل
یک عالمه خاطره
مثلث و دایره
شکل های خوب وزیبا
کوشید ؟ کجایید شما ؟
من که سه گوشم این جا مثلثم بچه ها
چار تا دیوار چار دلیل
به من می گن مستطیل
بی گوشه وبی دیوار
دایره ام من انگار
شکل های نازو دیدیم
حرفا شونا شنیدیم
***
شعر کودکانه خدای خوب و مهربان
خدای خوب و مهربان
داده به ما گوش و زبان
بخشیده ما را دل و جان
چشم و سر و دست و دهان
او داده ما را عقل و هوش
او داده ما را آب و نان
از لطف نعمت های او
ما زنده ایم و پر توان
***
شعر کودکانه انار دونه دونه پلیس چه مهربونه
انار دونه دونه
پلیس چه مهربونه
شب تا سحر بیداره
چه کار سختی داره
شب که می شه تو کوچه ها می گرده
روز که می شه کجا می ره
هی بالا و پایین می ره
به فکر رفت و آمد ماشین هاست
به این می گه برو به چپ
به آن می گه برو به راست
راه می ره و سوت می زنه
دوست تو و دوست منه
***
شعر کودکانه
دو چشم دارم
مثل دو چشمه روشنه
ماله منه
دو گوش دارم
کارش چیه ؟ شنیدنه
مال منه
دو دست دارم
محکمه مثل آهنه
مال منه
دو پا دارم
کارش چیه ؟ دویدنه
مال منه
با چشم و گوش
با دست و پا ،
همیشه و
در همه جا
شکر می کنم ،
شکر خدا
***
شعر کودکانه
کنار گل تو باغچه
نشستن دو تا زنبور
یه مهمونی گرفتن
با یه دونه انگور
خانوم و آقا مورچه
رد میشدن از اونجا
زنبورای مهربون
صدا زدن بفرما!
شاپرک و کفشدوزک
می پریدن رو گلها
زنبورای مهربون
صدازدن بفرما!
کنار باغچه حالا
زیاد شدن مهمونا
مورچه ها و کفشدوزک
شاپرک و زنبورا
یه مهمونی گنده
دادن اون دو تا زنبور
منم بردم براشون
دو تا خوشه انگور
***
شعر کودکانه
با دستی از شکوفه
در انتظار هستیم
روزی که او بیاید
گویی بهار هستیم
با دستی از شکوفه
از راه خواهد آمد
در لحظهای پُر از گُل
ناگاه خواهد آمد
پروانهها در آن روز
خواهند خواند آواز
لبهای غنچه آن روز
با خنده میشود باز
آن روز آخرین روز
از عمر انتظار است
پایان فصل سردی
آغاز نو بهار است
***